بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، باران خورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس، رقص باد،
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حالِ روزگار

خوش به حالِ چشمهها و دشتها
خوش به حالِ دانهها و سبزهها
خوش به حالِ غنچههای نیمه باز
خوش به حالِ دختر میخک که میخندد به ناز
سال ۱۳۹۲ هم با همه تلخی و شیرینی هایش گذشت. هر چند که سختی ها و تلخی هایش بیشتر بود که به قول قدیمی ها سال به سال دریغ از پارسال.
این سال را درحالی به پایان میبریم که طی دو ماه گذشته دو نفر از دوستان هم گروه را دیگر در بین خود نداریم. شادروانان علی بهشتی و پردیس ثانی هر چند دیگر در بین ما نیستند ولی یاد و خاطرشان همیشه در قلب ما زنده خواهد بود.
امیدوارم سال آینده و سالهای بعد، برای همه عزیزان با خوشی و سعادت همراه باشد.

خوش به حالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
ای دلِ من گر چه در این روزگار
جامۀ رنگین نمیپوشی به کام
بادۀ رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
فریدون مشیری،از مجموعۀ «ابر و کوچه»
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۸:۱۰ ب.ظ  توسط نادرالحکما دواساز