باز هم تیر ماه رسید و وقت ماهیگیری رفتن ما شد. سالها پیش فصل ماهیگیری قزل آلا از اول خرداد آغاز میشد و ما همه هم و غممان میزان کردن برنامه برای حضور در روزهای اول فصل ماهیگیری در کنار دریاچه سد لار بود. البته قبل از آن یکی دو برنامه اردک ماهی و کپور هم برای دست گرمی ترتیب میدادیم. در آن زمان همیشه آرزو داشتیم که برنامه ای هم برای رفتن به دریاچه گهر بچینیم که همیشه به علت درگیری با امتحانات پایان ترم که تا اواسط مرداد به طول می انجامید و همچنین کارآموزی هایی که معمولا در فصل تابستان انجام میشد هیچوقت فرصت یک هفته ای برای رفت و برگشت آن جور نمیشد تا آنکه با فارغ التحصیل شدنمان بالاخره وقتمان کمی آزاد شد و این خواسته جامه عمل پوشید. از طرف دیگر ممنوعیت ها و محدودیت های متعدد، غیر علمی و مزخرف وضع شده از طرف سازمان محیط زیست برای ماهیگیری در اطراف تهران و لار که از سال ۱۳۷۷ آغاز شد باعث رویگردانی ما از دشت لار و سایر رودخانه های اطراف تهران گردیده و عملا دریاچه گهر و دره نیگا (دره نگار) به تنها برنامه عمده ماهیگیری سالانه ما بدل شد.
همانطور که در سالهای گذشته و پستهای قبلی هم اشاره کرده ام برنامه ما برای این مناطق معمولا در هفته اول تیر انجام میگیرد. این زمان با توجه به در پیش بودن کنکور دانشگاهها معمولا بهترین و خلوت ترین زمان برای سفر به این مناطق است. خصوصا در فاصله میان هفته که واقعا خلوت است. امسال هم مطابق با این روال شنبه پنجم تیر برای شروع برنامه امسال انتخاب شد.
برنامه امسال از چند نظر تفاوتهایی با سالهای گذشته دارد. احتمالا امسال از نظر تعداد نفرات بزرگترین گروه سالهای اخیر را خواهیم داشت. گروهی که برای اولین بار در آن دوستانی جدید و بعضا ندیده از خوانندگان وبلاگ همراهمان خواهند بود. برخورد این برنامه با مسابقات جام جهانی و جام ملتهای اروپا هم که یکسال در میان پیش می آید، برای فوتبال دوستان کمی سخت خواهد بود. البته الان چند سالی است که دیگر من هیچ مسابقه فوتبالی را با حساسیت دنبال نمیکنم و این قضیه برایم خیلی مهم نیست ولی گاهی اوقات حساسیتهایی در این مسابقات ذهن آدم را قلقلک میدهد خصوصا وقتی که یک پای کار هم آلمان باشد. برای مثال دو سال پیش که به تنهایی به گهر رفتم مصادف با بازی آلمان و پرتقال در مرحله حذفی و یک چهارم نهایی یورو 2008 بود که من تا زمان قطعی شدن نتیجه مسابقه تا ساعت یک بامداد در سوپر مارکتی در شهر دورود معطل شدم و البته در آنجا هم پدرم به صورت روزانه نتایج را با تلفن همراه به اطلاعم میرساند. چه میشود کرد، سالهاست که بر خلاف اکثر ایرانیان من دوستدار فوتبال منظم و با برنامه آلمان هستم.
چهارشنبه شب هم که آلمان در زیبا ترین بازی جام نوزدهم تا کنون، البته از نظر من، توانست با شکست غنا به مرحله بعدی و مصاف با انگلستان برسد که مسابقه این دو را متاسفانه من نمیتوانم ببینم. از طرفی حساسیتهای این جام برای ما با توجه به نتایج درخشان دو تیم آسیایی ژاپن و کره جنوبی، به همراه بازیهای قابل قبول تیمهای استرالیا و نیوزلند که یکی از سهمیه آسیا و دیگری از سهمیه مشترک با آسیا استفاده میکنند برای ما جالب و غرور انگیز ادامه میابد. از طرفی نتایج فاجعه بار تیمهای ایتالیا و فرانسه، فینالیستهای دوره قبل که غرور کاذبشان به حذف زود هنگامشان از این مسابقات انجامید و همچنین نتایج ضعیف انگلستان که با اما و اگرهای فراوان در نهایت به دور بعدی راه یافت بسیار برایم جالب بود. به هر حال با توجه به کاهش فاصله سطح فوتبال در کشورهای مختلف در این جام، مسابقات امسال از نظر من به یک جام جهانی واقعی با نتایجی غیر قابل پیش بینی بدل شده است.
از طرف دیگر این برنامه ماهیگیری برای من عملا برنامه افتتاحیه ماهیگیری در سال جاری است که بزرگترین تفاوت برنامه امسال با سالهای پیش برای من است. امسال با توجه به بارش فراوان باران در استان کرمانشاه و گل آلود بودن رودخانه های استان که با مشغله فراوان من در سه ماهه نخست سال همراه شد، بر خلاف سالهای گذشته اصلا امکان رفتن به ماهیگیری برای من فراهم نشد. البته در تعطیلات عید نوروز و در صبح سرد چهارم فروردین امسال چند ساعتی برای ماهیگیری در رودخانه های استان فارس رفتیم که با توجه به ناشناخته بودن محیط و لزوم توجه بیشتر من به عرفان و آرمین عملا امکان ماهیگیری برای من مهیا نشد و در نهایت تنها یک ماهی متوسط گرفتم. برادرم فرهاد در آن روز 3 ماهی نسبتا خوب گرفت و کبکش حسابی خروس میخواند که با رسیدن به محل پارک ماشین و مشاهده یک قزل آلای درشت که توسط باجناقش علی صید شده بود نطق او هم کور شد. این میان علی هم مرتب با ذکر این موضوع که ماهی مورد بحث را با استفاده از تکنیک Jigging که سال گذشته ازمن یاد گرفته بود صید کرده مرتب به روی اعصاب او میرفت. این میان جالب ترین نکته برای من رتبه بندی ماهیگیران از نظر آرمین بود. بچه پررو در شرایطی که در آنروز تنها دو ماهی فسقلی که مجموع طولشان از تک ماهی من هم کمتر بود گرفته بود خودش را به علت صید دو ماهی در رده سوم قرار داده و مرتب برای من و عرفان که در آنروز دست خالی مانده بود کری میخواند. هر چه هم که من اعتراض میکردم که من تعداد زیادی ماهی کوچک که اکثرشان از ماهیهای او بزرگتر بودند را آزاد کرده ام به خرجش نمیرفت. واقعیت این است که خوشحالی و نشاط اینچنینی پسرها برایم از صید بزرگترین ماهیها هم لذت بخش تر است.
بعد از شیراز به بوشهر رفتیم و علیرغم دو روز توقف بیشتر نسبت به برنامه پیش بینی شده در آن شهر، هوا به هیچ عنوان با ما یاری ننموده و به علت طوفانی بودن دریا نتوانستیم برای ماهیگیری به روی آب برویم.
به هر حال فردا صبح به راه خواهیم افتاد و یک هفته ای به دور از دنیای متمدن و تمامی ظواهر آن منجمله تلویزیون، رادیو، روزنامه، تلفن، اینترنت و اخبار خواهیم بود. انشالله در بازگشت مجددا در خدمت شما عزیزان خواهم بود.
پس تا آن موقع خداحافظ .

آرمین و عرفان در حال لانسه کشی در رودخانه ... استان فارس

فرهاد و ماهیهای صید شده اش
گروه ماهیگیری غولها به همراه ابوحنانه (نفر دوم از سمت چپ) در بوشهر
+ نوشته شده در جمعه چهارم تیر ۱۳۸۹ ساعت ۱:۳۱ ب.ظ  توسط نادرالحکما دواساز