دواساز


داروسازی، مدیریت کیفیت، گردشگری و محیط زیست


فهرست



نوشته هاي پيشين



آبشار لاتون
آبشار شوی (تله زنگ)
دره (تنگ) شیرز
از آرشیو مجلات-4
آبشار زردلیمه
نقش برجسته شاپور اول داراب
مینویسم، پس هستم
ماهیگیری در خلیج فارس
اوپرت
تنگه دار
غار دانیال
غار قوری قلعه
قلعه کرشاهی
آبشار شاهاندشت
تنگه ظلمات
غار چال نخجیر
نیایشگاه‌ سنگی داراب
غار رودافشان
آبشار قو (سفیدآب) - لار
چشمه دیو آسیاب
هتل و جاده دیزین در شب
دشت لار-2
دشت لار-1
خوش‌ به‌ حالِ غنچه‌ های نیمه ‌باز
نقش برجسته سراب بهرام
میل اژدها
کاخ ساسانی سروستان
سال نو مبارک
کوشک اردشیر
گور دختر
برج میلاد در شب
از آرشیو مجلات-۳
تثبیت حاکمیت بر ابوموسی
داستانک: خودکشی برای سارا
لطفا بيمار نشويد
نقش قندیل
آبشار سمیرم
نقش برجسته و کتیبه تاریخی سرمشهد
چهارطاقی جره - بالاده
از آرشیو مجلات-۲
خورهه
بوی بهار میرسد
گنبد جبلیه
از آرشیو مجلات-۱
گوردخمه فخریگا
قطعه گمشده
رفع تکلیف
ماهیگیری در دریاچه اوان
چند اشتباه دارویی رایج بین بیماران و گروه پزشکی
مرگ، ۱ کیلومتر
آبشار پیران
ابتذال در ماهیگیری
اندر احوالات گهر و نیگا ۹۰
گهر و نیگا ۹۰
سخن خوانندگان
کلیسای گریگوری بوشهر
موزه دريا و دريانوردي خليج فارس – ناو جنگی پرسپولیس
سخنی با خوانندگان
شکوه ابوشهر
آدمهای ساده را دوست دارم
خداحافظ بهبهانی
سنندج-۳، عمارت آصف - خانه کرد
سنندج-۲، موزه سنندج
سنندج-۱
بگیر و رها کن
غار سهولان
فلسفه
بازفت
نی گا ۸۹
بیشابور
تنگ چوگان
غروب
بازگشت از نیگا
میریم ماهیگیری
سوال شرعی
سی و سه پل اصفهان
شبهای زاینده رود
منار جنبان اصفهان
آتشگاه اصفهان
سال همت مضاعف و کار مضاعف
پل زمانخان
گوردخمه های اسحاقوند
گوردخمه سرخ ده
بهمن در دیزین
عکسهای قدیمی
حلالم کنید
غیبت
و ما با بمب ميآييم
با ابوحنانه در بيستون
روزی روزگاری دریاچه ارومیه
صد
عکاسی در شب
تله كابين رامسر
هشتمین همایش سالانه داروسازان
شكل شاه
روز پزشك و روز داروساز
وزارت منابع طبيعي و محيط زيست
کاریکاتور-۲
کاریکاتور
پیمایش دره گهر رود، ۵- در مسير بازگشت
پیمایش دره گهر رود، ۴- در دره نی گا
پیمایش دره گهر رود، ۳- دریاچه گهر به دره نی گا
پیمایش دره گهر رود، ۲- الیگودرز به دریاچه گهر
پیمایش دره گهر رود، ۱- کلیات منطقه
پيمايش دره گهر رود
نهاوند
سبز
همایش داروسازان در حمایت از ...
سخت ترين كار دنيا
ماهيگيري در ريجاب
مقبره ابودجانه
پالنگان
سفر نامه هجيج، هجيج
سفر نامه هجيج، كاني بل
سفر نامه هجيج، داريان
سفر نامه هجيج، پاوه
بهشتي به نام ريجاب
طاق گرا
لطفا ثبت نام كنيد
سر پل ذهاب
زاگرس‌گردي
گيلانغرب
اين طبيعت ايران است كه به تاراج ميرود
کلیپ های غار زينه گان
غار رو باز زينه‌گان
ایلام
بهار زاگرس
این روزها اورانگوتانها هم ماهیگیری میکنند!!!
درياچه اوان
سال نو مبارک
گذشته محیط زیست ایران تاریک بود.!!!
صيد قاچاق در روز روشن
پريشان در پريشاني
كنوانسيون رامسر و کنفرانس بين‌المللي حفاظت از تالابها و پرندگان مهاجر
هواشناسي
خشم طبيعت
مي‌آيد؟ نمي‌آيد؟
گورستان اهوران
فاجعه چيست و در كجا اتفاق مي‌افتد؟
گوردخمه سان رستم-سنگ رستم
اهوران
برف در تهران
قايق سواري در تالاب انزلي
درياچه هاي تار و هوير
فيروز آباد فارس
دیده بان محیط زیست ایران
در همه جا سير ميكنم
بسته نجات دارویی
با بارش اولين برف جاده ديزين به چالوس را مي‌بنديم
پيست اسكي ديزين
ماهيگيري در درياچه آب اسك
اندر اخبارات مجلس
پيست اسكي توچال - اسكي بر فراز ابرها
يوش و بلده
محمد علي اينانلو
شوشتر
نقش رجب
حاميان حيوانات و دوستداران محيط زيست
جدايي ميراث فرهنگي از رياست جمهوري
روز پزشك و روز داروساز
شیرین خفته (بانوی خفته)
كنگاور
شوك تراپي
دانستن و ندانستن، مسئله اين است
دواسازی بیداد می کند
ماهیگیری در درياچه گهر
درياچه گهر
پاوه، اورامانات، مريوان
مسافرت عید
كرمانشاهان ۳
کرمانشاهان ۲
كرمانشاهان ۱
زندگی زیباست
تصمیم کبری
سال نو
ایران را بگردیم-۲
داروسازی ایرانی-۳
کم کاری
ایران را بگردیم-۱
لطفاْ سرطان نگیرید
اولین نظر
رقابت
داروسازی ایرانی – ۲
به کجا چنین شتابان؟
داروسازی ایرانی-۱


داستانک: خودکشی برای سارا



داستانک: خودکشی، تنها برای دخترم سارا! 
 
برای دخترم سارا
 
 
« ببین حاجی جون، به فاطمه هم گفتم اون راننده وانت بار رضایتشو بدین، تقصیر خودم بود، خودم انداختم جلوش، همش به خاطر سرطان سارا بود. »
سالار به سختی حرف می زد:
«دخترم بیماری سرطان خون داره، دکتر گفته اگر پنج سال داروهاش تهیه کنم و به موقع بخوره پنجاه پنجاه خوب میشه، ماهی سه میلیون میشه!»
کلافه بودم، باعصبانیت بهش گفتم:
«سالار ! تو نخبه این کشور بودی، با فوق لیسانس حاضر شدی نگهبان کارخونه بشی! یعنی خودکشی کردی؟ از بابات خجالت نمیکشی از سارا خجالت بکش»
بی آنکه به حرفم توجه ای کنه از ماسک اکسیژن نفسی گرفت:
«میگن تحریم شدیم دارو نیست! یه واسطه پیدا کردم سه برابر قیمت داروهای سارا بهم مفروشه، گفته بهتره یه جا بخرم، معلوم نیست همینش تا چند ماه دیگه باشه! میدونی واسه پنج سال چند میشه؟»
با نفسهای شمرده حرف میزد:
«بهت گفته بودم، از این هفته بیکار شدم، سه شیفتمون یه شیفت شده، مهندس میگه مواد اولیه نداریم... مهندس راس میگه، طفلی خودشم ماشینش فروخته.»
شمرده شمرده حرفش را ادامه داد:
«چند وقت دیگه همسرم وضع حمل میکنه، موندم پول خرج و مخارجش کجا بیارم؟ اصلن پول بیمارستانشم ندارم! جالبه؟»
اشک در چشماش جمع شد:
«نمی دونم بابا مسعودم وقتی می جنگید، وقتی شهید شد، می دونست روزی پسرش، بچه های ایرون به این روز می افتن»
بهش گفتم:
«اصلن ولش کن؟ خوب میشی اون وقت حرف میزنیم»
سالار روکش تخت بیمارستان را کنار زد، یک کاغذ بهم داد و به آرامی گفت:
«حاجی! الان دارم بهت وصیت میکنم، این وصیتمو نوشتم قول بده کسی نفهمه که تصادف تقصیر خودم بوده؛ قول بده وصیتم عمل کنی» 
سالار به آرامی سخن می گفت:
«بذار روشنت کنم حاجی جون! یادته بهت گفتم کلیه هام را می فروشم خرج دخترم و زهرا کنم...» 
مکثی کرد و به سقف زل زد و ادامه داد:
«اما نشد... میدونی قیمت خرید کلیه پایین اومده، مگن چیزی که زیاده فروش کلیه، دنبال قلب و کبد و نمیدونم چشم هستن.»
سالار ادامه داد
«آخرش حساب کردم، بازار قلب و چشم و اینا خوبه اما می دونی اینجور اعضا را تنها با مرگ مغزی فرد، قابل فروشه»
بعد آهی کشید و گفت:
« خودم انداختم جلو اون خودرو، میدونی نذر کردم مرگ مغزی شم ، میدونستم اعضام را بفروشن پول هنگفتی گیرم میاد اندازه پنجاه سال استادی دانشگاه، حالا پول درمان زهرا کوچولو جور میشه، پول یه زندگی راحت واسه همسرم...»
با گریه بهش گفتم:
«سالار تو برامون الگوبودی ! این راهش نبود! الان سارا به تو احتیاج داره، مادرش، حتی ماها!»
سالار با بغضی خشک گفت:
« ببین روی دیوار کی شعار می نویسم! تو بگی خودکشی کردم دیگه»
ناگهان بغضش شکست:
«اگر بگی خودکشی کردم مهم نیست، خیلیها طعنه می زدن بابام خودکشی کرده، فکرشو بکن! کاری کردم که بابا مسعود شهیدم سالها پیش کرد»
چشماشو را آرام بست...
« قراره سارام بیاد. فقط تو را به مقدساتت به وصیتم عمل کن! حاجی!»
همیشه از حاجی گفتنش شاکی می شدم، اما اینبار آرومم می کرد.
این آخرین حاجی گفتن اون شب سالار بود...
 
امروز سه ماه از اون شب گذشته باهمه غمهاش.
امروز مراسم خاکسپاری بودم.
یک هفته پیش، حال جسمی سارا کوچولو به دلیل نبود داروها اصلی وخیم شد و بر اثر بیماری سرطان خون دیشب مرد!
به همین سادگی!
سارا هم آسمانی شد....

پینوشت: این مطلب را امروز در فیسبوک دیدم. 
برای ما که با دارو سر و کار داریم 
واقعیتی قابل لمس است. امیدوارم هر چه زودتر به شرایط عادی بازگردیم.


Add to Facebook Add to Donbaleh Add to Balatarin
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱:۱۴ ق.ظ  توسط  نادرالحکما دواساز


درباره وبلاگ



وبلاگ اختصاصی
دکتر نادر چقاجردی
(نادرالحکما دواساز)
مدرک:
دکترای داروسازی
از دانشگاه شهید بهشتی
فعالیت‌ها:
مدیریت تولید در شرکتهای داروسازی، مشاوره در ساخت، تجهیز و راه اندازی خطوط تولید داروسازی و صنایع غذایی،
راهنمای تورهای فرهنگی ایرانگردی و جهانگردی
علافه مندی‌ها:
ماهیگیری، اسکی و طبیعت گردی
کلیه عکسهای این وبلاگ توسط نویسنده انداخته شده است و جهت قرار دادن در سایت کوچک شده‌اند.
در صورت تمایل جهت دریافت عکس‌ها با ابعاد اصلی و یا عکسهای دیگر در مورد سوژه مورد نظر، ایمیل فرستاده یا در بخش نظرات پیام بگذارید.
استفاده از مطالب و عکس‌ها ترجیحاٌ با ذکر منبع بلامانع است.!!


پيوندها



آمار



آب و هوا



خبر نامه



جهت اطلاع رساني در مورد مطالب جديد بوسيله اي ميل، لطفا آدرس خود را وارد كنيد:







جستجو


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت


طراح قالب


دواساز



آرشيو


Template Designer: Davasaz