يادش به خير،
سالها قبل هم جوان تر بوديم و هم خوش قول تر.
با تعدادي از دوستان ماهيگير قراري سالانه داشتيم براي هفته اول تير جهت عزيمت به درياچه گهر.
گاهي اوقات براي يك يا چند نفر مشكلي پيش ميآمد و ممكن بود برنامه يك هفته جلو يا عقب برود، ولي در هر حالت با حضور من و كامران كه هميشه پاي ثابت بوديم، در گروههايي از ۴ تا ۱۱ نفر برنامه اجرا ميشد.
سال ۸۳ براي اولين بار كامران نتوانست برنامه كاريش را هماهنگ كند و در نهايت با توجه به اعلام آمادگي تنها يك نفر ديگر از دوستان، براي اولين بار پس از سالها، برنامه اجرا نشده و از آن پس اين ماجرا هر سال تكرار شد.
امسال هم از اوايل سال با تمام كساني كه فكر ميكردم احتمال آمدنشان وجود دارد تماس گرفتم و تا اواسط خرداد ۷ نفر جهت حضور در برنامه امسال در روز ۳۱ خرداد اعلام آمادگي كردند. اما بخت خيال همراهي با ما را نداشت.
در فاصله ۳ روز تا زمان شروع، همه با ذكر بهانه اي از حضور در جمع عذرخواهي كردند. گفتم عيبي ندارد، اگر كامران بيايد ۲ نفره ميرويم ولي ۲ روز مانده به شروع حركت خراب شدن ناگهاني يكي از دستگاههاي مهم كارخانه، كامران را هم در تهران ماندگار كرد و باز هم علي ماند و حوضش. به شدت ناراحت و عصبي بودم. براي پنجمين سال متوالي برنامه به همان شكل به هم ميخورد.
چند بار با كامران تماس گرفتم. هر دو مطمئن بوديم قطعه يدكي دستگاه از كار افتاده حداقل تا ۱۰ روز ديگر نخواهد رسيد ولي كامران گفت كه اگر حتي با احتمال كمتر از ۱% هم قطعه زودتر برسد، آنوقت كاسه كوزة تمام تاخيرهاي شركت سايپا در تحويل اتومبيل هاي پيش فروش شده سر او خواهد شكست. (امروز كه اين مطلب را مينويسم هنوز هم قطعه نرسيده است، آخر اينجا ايران است.)
بالاخره بعد از شك و دو دلي زياد تصميم گرفتم كه تنها بروم و رفتم. هر چند بعضي وقتها حوصله ام از تنهايي سر ميرفت، ولي باز هم مثل هميشه حال داد.
جاي همه آنهايي كه نيامدند خالي.

نماي قسمت شرقي درياچه از سمت غرب
نماي قسمت شرقي درياچه از سمت شمال غربي
نماي قسمت شرقي درياچه از سمت جنوب
نماي قسمت غربي درياچه از سمت شرق

غروب درياچه

انعكاس ماه بر سطح درياچه

بوته گل ختمي در مسير درياچه-گردنه پنبه كار
+ نوشته شده در جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۸۷ ساعت ۱:۸ ق.ظ  توسط نادرالحکما دواساز